پتوی گرم و نرمی رو تا زدم و انداختم کنار شوفاژ. وقتایی که نمی‌دونم باید با خودم چی‌کار کنم، اینجا می‌نشینم و به ستون کتاب‌هام سرکی می‌کشم. امشب داستان «پسری که خواب رفت» از مجموعه ده داستان تاسف‌بار «تارک دنیا مورد نیاز است» رو خوندم. پسرکی که ده سال بی‌وقفه خوابیده بود من رو یاد زنی انداخت که شب‌های متوالی زیادی رو با هوشیاری کامل گذرونده‌ بود. شخصیت یکی از داستان‌‌های کوتاه «موراکامی» بود و بی‌خوابی‌هاش رو با «آنارکارنینا»، الکل و شکلات‌ شریک شده بود. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شرکت طراحی دکوراسیون اُراکو همیشه بیا دورهمی دکتر محبی دفتر شعر نصیره اینجا همه چی هست روزمره طراحی کتابخانه الکترونیک